تاريخ : پنج شنبه 18 تير 1394 | 16:16 | نويسنده : fatemeh zahra

 

1436020306934352_large.jpg


تاريخ : دو شنبه 15 تير 1394 | 18:17 | نويسنده : fatemeh zahra

ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ..……………ﺁﯼ ﻻﻭ ﯾﻮ!……………………!I love you

ﺍﯾﺘﺎﻟﯿﺎﯾﯽ …………………ﺗﯽ ﺁﻣﻮ!..……………………!Ti amo

ﺍﺳﭙﺎﻧﯿﺎﯾﯽ .……………ﺗﻪ ﮐﻮﯾﺮﻭ !………………………!Te quiro

ﺁﻟﻤﺎﻧﯽ .…………ﺍﯾﺶ ﻟﯿﺒﻪ ﺩﯾﺶ!………………!Ich liebe dich

ﺁﻟﺒﺎﻧﯽ ..……………………ﺗﻪ ﺩﻭﻩ!….……………………!Te dua

ﺗﺮﮐﯽ .…………… ﺳﻨﯽ ﺳﻮﯾﻮﺭﻭﻡ! ..…………… !Seni seviyurom

ﭘﺮﺗﻐﺎﻟﯽ .………………… ﺍﻭ ﺗﻪ ﺁﻣﻮ! .………………… !Eu te amo

ﭼﯿﻨﯽ .………………… ﻭﻭ ﺁﯼ ﻧﯽ! ……………………… !Wo ai ni

ﭼﮑﯽ ………………… ﻣﯿﻠﻮﺟﯽ ﺗﻪ! .…………………… !Miluji te

ﺭﻭﺳﯽ ……………… ﯾﺎ ﺗﺒﯿﺎ ﻟﯿﻮﺑﻠﯿﻮ! ……………… !Ya tebya liub liu

ﮊﺍﭘﻨﯽ …………………… ﺁﯾﺸﯿﺘﺮﯾﻮ ! ……………………… Aishiteru

ﺳﻮﯾﺪﯼ ………… ﯾﺎﮒ ﺍﻟﺴﮑﺎﺭ ﺩﯼ! .……………… !Jag älskar dig

ﺻﺮﺑﺴﺘﺎﻧﯽ .……………… ﻭﻟﯿﻢ ﺗﻪ! …………………… !Volim te

ﻋﺮﺑﯽ ..………………… ﺍﻧﺎ ﺑﺤﯿﺒﮏ! .……………… !Ana Behibbek

ﻓﺎﺭﺳﯽ .…………… ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ! ..………………… !Dooset daram

ﻓﺮﺍﻧﺴﻮﯼ .……………… ﮊ ﺕ ﺁﯾﻤﻪ! .….…………………… !Je t aime

ﻓﯿﻠﯿﭙﯿﻨﯽ ..…………… ﻣﺎﻫﺎﻝ ﮐﯿﺘﺎ! ..…………………… !Mahal kita

ﮐﺮﻩ ﺍﯼ ..…………… ﺳﺎﺭﺍﻧﮓ ﻫﯿﻮ! .…………………… !Sarang heyo

ﻟﻬﺴﺘﺎﻧﯽ ……………… ﮐﻮﻫﺎﻡ ﭼﻮ! …………………… !Koham chew

ﻣﺠﺎﺭﺳﺘﺎﻧﯽ ..…………… ﺳﺮﺗﻠﮏ! ..…………………… Szeretlek

ﻭﯾﺘﻨﺎﻣﯽ .……………… ﺁﻥ ﯾﻪ ﻭ ﺍﻡ! ..…………………… !An ye u em

ﯾﻮﻧﺎﻧﯽ .…………………… ﺳﻐﻪ ﭘﻮ! ……………………… !Sagha paw

ﯾﻮﮔﺴﻼﻭﯼ .…………… ﯾﺎ ﺗﻪ ﻭﻭﻟﯿﻢ.…………………… !Ya te volim


تاريخ : شنبه 13 تير 1394 | 18:7 | نويسنده : fatemeh zahra

جاتون خالی بی دعوت رفتم عروسی

دیدم دوتا در هست 

1 مهمون با کارت 

2 مهمون بدون کارت 

چون کارت نداشتم از در دوم رفتم تو 

دیدم دوتا در هست 

1 مهمان با هدیه 

2 مهمان بدون هدیه 

چون کادو نداشتم از در دوم رفتم تو 

وارد که شدم دیدم 

برگشتم تو خیابون اصلی

 


تاريخ : جمعه 12 تير 1394 | 21:34 | نويسنده : fatemeh zahra

عکس و تصویر


تاريخ : جمعه 12 تير 1394 | 21:29 | نويسنده : fatemeh zahra

بهش گفتم: امام زمان عج رو دوست داری؟

گفت: آره ! خیلی دوسش دارم

گفتم: امام زمان حجاب رو دوست داره یا نه؟

گفت: آره!

گفتم : پس چرا کاری که آقا دوست داره انجام نمیدی؟

گفت: خب چیزه!…. ولی دوست داشتن امام زمان عج به ظاهر نیست ، به دله

گفتم: از این حرف که میگن به ظاهر نیست ، به دله بدم میاد

گفت: چرا؟

براش یه مثال زدم:

گفتم: فرض کن یه نفر بهت خبر بده که شوهرت با یه دختر خانوم دوست شده و الان توی یه رستوران داره باهاش شام می خوره. تو هم سراسیمه میری و می بینی بله!!!! آقا نشسته و داره به دختره دل میده و قلوه می گیره.عصبانی میشی و بهش میگی: ای نامرد! بهم خیانت کردی؟

بعد شوهرت بلند میشه و بهت میگه : عزیزم! من فقط تو رو دوست دارم. بعد تو بهش میگی: اگه منو دوست داری این دختره کیه؟ چرا باهاش دوست شدی؟ چرا آوردیش رستوران؟ اونم بر می گرده میگه: عزیزم ظاهر رو نبین! مهم دلمه! دوست داشتن به دله…

دیدم حالتش عوض شده

بهش گفتم: تو این لحظه به شوهرت نمیگی: مرده شور دلت رو ببرن؟ تو نشستی با یه دختره عشقبازی می کنی بعد میگی من تو دلم تو رو دوست دارم؟ حرف شوهرت رو باور می کنی؟

گفت: معلومه که نه! دارم می بینم که خیانت می کنه ، چطور باور کنم؟ معلومه که دروغ میگه

گفتم: پس حجابت….

اشک تو چشاش جمع شده بود

روسری اش رو کشید جلو

با صدای لرزونش گفت: من جونم رو فدای امام زمانم می کنم ، حجاب که قابلش رو نداره

از فردا دیدم با چادر اومده

گفتم: با یه مانتو مناسب هم میشد حجاب رو رعایت کرد!

خندید و گفت: می دونم ! ولی امام زمانم چــــــادر رو بیشتر دوست داره

می گفت: احساس می کنم آقا داره بهم لبخنــــــــــد می زنه.
آجرکم الله یا صاحب الزمان


تاريخ : دو شنبه 8 تير 1394 | 17:48 | نويسنده : fatemeh zahra

پسری عاشق دختری بود دختر همیشه به او جواب رد میداد یه شب پسر تصمیم
 
گرفت عشق خودشو ثابت کنه به دختره گفت یا مال من باش یا خودکشی میکنم دختره سر حرفش بود و باز هم جواب رد داد ...
پسر بعد از شنیدن جواب منفی به خودش بنزین تزریق کرد و تا چند هفته به کما رفت بعد از مدتها بهوش اومد همون روز دختر رو بالای سرش دید که به ملاقاتش اومده بود دیگه عشق اون پسر به نفرت تبدیل شده بود چاقوی جراحی رو برداشت تا دختر و بکشه تو راه رو بیمارستان دونبال دختر میدوید تا آخر سالن بیمارستان دختره رو گرفت.......
آقا تا چاقو جراحی رو برد بالا که بزنه به قلب دختره یهوپسره بنزین تموم کرد حالا پمپ بنزینم اون نزدیکیا نبود هیچی دیگه هیچکسم تو این گرونی بهمون بنزین نداد دختره خیلی شانس اورد ... خلاصه خدارو شکر عمه هم ندارم به روحم هیچ اعتقادی ندارم


تاريخ : دو شنبه 8 تير 1394 | 16:34 | نويسنده : fatemeh zahra


تاريخ : دو شنبه 8 تير 1394 | 16:6 | نويسنده : fatemeh zahra


2e0d83382f199fce6f87708931f8b61e.jpg


تاريخ : یک شنبه 7 تير 1394 | 23:14 | نويسنده : fatemeh zahra

 

خدایا چه مزه ایست آسمانت........

من تا به حال فقط زمین خورده ام؟


تاريخ : یک شنبه 7 تير 1394 | 23:13 | نويسنده : fatemeh zahra

 

خدایـــــــــــــا؛

بابت هر شبی که بی شکر سر بر بالین گذاشتم؛

بابت هر صبحی که بی سلام به تو آغاز کردم؛

بابت لحظات شادی که به یادت نبودم؛

بابت هر گره که به دست تو باز شد و من به شانس نسبتش دادم؛

بابت هر گره که به دستم کور شد و مقصر را تو دانستم؛

مرا ببخش...

 


صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد